ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

همچنان دستن بند

حالا که صحبت از گردنبند و دستن بند شد بهتون بگم که ارنواز دوست داره با هر چیزی که دستش میاد یک گردنبند و یک دستن بند و یک ساعت واسه خودش درست کنه؛ حالا می خواد اون چیز تکه دستمال مرطوبش باشه یا می خواد  نقاشی با آبرنگ روی دستش باشه.
7 دی 1390

دستن بند

ارنواز خیلی بهتر از این ادبا و فضلا با وزن و آهنگ کلمات آشنا هست؛ مثلا هیچوقت نمیگه دست بند. - چرا؟ - چونکه با گردننبند هم آهنگی نداره. - پس چی بهش میگه؟ - میگه دستن بند. چرا؟ خب خودتون ببینید چقدر به هم میاد. گردنبند و دستن بند
7 دی 1390

مامان سیندرلا

حالا این درسته که ارنواز همیشه مامان باربی یا مامان پرنسس ها میشه ولی به نظر شما این درسته که محمد خاله سلیمه سر بچه ما کلاه بگذاره و خودش سیندرلا بشه و ارنواز بشه مامان سیندرلا؟
7 دی 1390

ارنواز بزرگ شده

ارنواز یکدفعه بزرگ میشه. مثل پارسال که یکدفعه ای پتو و پستونکش را کنار گذاشته بود، حالا هم در آستانه سه سالگی یکدفعه بزرگ شده و جیشش را میگه و واسه هر بار جیش کردن هم یک جایزه می خواد. دو سه روز اول کمی سخت بود چون روزی پنجاه بار به مامانش می گفت جیش داره و فقط روزی سه چهار بار جیش می کرد ولی حالا وضع فرق داره و ارنواز جیش هاش را کامل و درست میگه. ارنواز فقط یک سوال فلسفی واسه اش باقی مونده: چرا اینقدر جیش میاد؟
4 دی 1390

خفته زیبا

خب یادم رفته که بگم ارنواز عاشق خفته زیبا هم هست. گاهی اوقات بازی ما این میشه که ارنواز بشه خفته زیبا و یا سپیدبرفی و من هم بشم شاهزاده و ببوسمش تا چشمهاش را باز کنه و با همدیگه سوار اسب بشویم و برویم.
4 دی 1390

سوپ

ارنواز: بابا سوپ دوست داری؟ - آره عاشقشم - من هم سوپ دوست دارم. - آفرین دختر خوبم، می خوای بهت بدم - نه، من که سوپ دوست ندارم.
4 دی 1390

گند زدن

ارنواز کشمش و گردو و تخمه خاله سلیمه را قاطی کرده و ازش یک غذای خوشمزه درست کرده. بعد به خاله زهره میگه نگاهش کن. خاله زهزه بهش میگه: دیدم گند زدی. ارنواز میگه: نه! قند نزدم.
4 دی 1390